Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-05-06@16:42:36 GMT

راز شوم پیام عاشقانه در گوشی زن خیانتکار

تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۰۷۴۷۷

راز شوم پیام عاشقانه در گوشی زن خیانتکار

آفتاب‌‌نیوز :

با همسرم در کشاکش طلاق بودیم به طوری که دیگر زندگی مشترکمان از هم پاشیده بود اما در حالی که بیشتر از 3 سال از این ماجرا می‌گذشت یک شب به طور ناگهانی همسرم به در منزل آمد و ادعا کرد قصد تمکین از مرا دارد ولی ...

جوان 36 ساله ای که به خاطر توهین و فحاشی از همسرش شکایت کرده بود درباره این ماجرای تاسفبار به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: حدود 10 سال قبل عاشق دختری شدم که در همسایگی ما زندگی می‌کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آن زمان به شدت مشغول کار بودم و درآمد خوبی داشتم. خلاصه با موافقت خانواده ام پای سفره عقد نشستم و زندگی مشترکم را با «آتوسا» آغاز کردم. من شغل آزاد داشتم و از صبح تا شب سرکار بودم با به دنیا آمدن پسرم زندگی ما نیز شیرین تر از گذشته شد و روزهای خوبی را سپری می کردم تا این که 4 سال قبل یک پیامک ناشناس زندگی ام را به هم ریخت و خانواده ام را از هم پاشید. آن روز پیامکی عاشقانه از یک شماره تلفن ناشناس به گوشی همسرم ارسال شد که بعد از مدتی فهمیدم آتوسا قبل از آن که با من ازدواج کند عاشق پسری به نام جمشید بود و با یکدیگر ارتباط داشتند اما به هر دلیلی نتوانسته بودند با هم ازدواج کنند که در این میان آتوسا به خواستگاری من پاسخ مثبت داده بود. حالا بعد از گذشت چند سال از این ماجرا ،جمشید شماره تلفن آتوسا را پیدا کرده بود و برایش مانند گذشته پیامک های عاشقانه می فرستاد. وقتی به حقیقت این ارتباط غیراخلاقی پی بردم دیگر عشق به همسرم را از دست دادم ولی چیزی به او نگفتم تا این که یک روز متوجه شدم آتوسا نیز به طور پنهانی با جمشید تماس می گیرد و با او ارتباط دارد.یک بار وقتی از همان شماره تلفن، پیامکی در واتساپ برای آتوسا ارسال شد من بلافاصله گوشی او را برداشتم و به بیرون از منزل رفتم تا پیامک‌ها و تماس‌های او را بررسی کنم در این هنگام همسرم که قصدم را فهمیده بود از گوشی من که در خانه بود با جمشید تماس گرفته و هراسان به او گفته بود که همسرم در جریان ارتباط ما قرار گرفته است و اگر با تو تماس گرفت پاسخ تلفن را ندهی!

دقایقی بعد وقتی من به خانه بازگشتم آتوسا سعی می کرد خودش را طوری خونسرد نشان دهد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است چرا که بعد از این تماس تلفنی شماره جمشید را از صفحه نمایشگر گوشی من حذف کرده بود غافل از این که من نرم افزار ضبط صدا را روی گوشی ام نصب کرده بودم.

حالا دیگر چاره‌ای نداشتم جز آن که خیانت او را فاش کنم به همین دلیل صدای گفت وگوی تلفنی اش را پخش کردم.

آتوسا که دیگر نمی‌توانست حقیقت را کتمان کند با التماس وگریه و زاری از من عذرخواهی کرد و مدعی شد این موضوع فقط یک ارتباط تلفنی بوده و سال‌هاست که از جمشید خبری ندارم از سوی دیگر من هم که نمی خواستم آینده پسرم نابود شود فرصت دیگری به او دادم تا سایه اش از این زندگی محو نشود و خودم نیز تلاش کردم تا این ماجرا را به فراموشی بسپارم و گناه همسرم را نادیده بگیرم ولی مدتی بعد زمزمه هایی از طریق همسایگان به گوشم می رسید که حکایت از ادامه ارتباط آتوسا با جمشید را داشت او در غیاب من گوشی همسایگان را می گرفت و با سیم کارت پنهانی که داشت با جمشید تماس می گرفت به طوری که حتی برخی از همسایگان از حضور مرد غریبه (جمشید) در پارک داخل مجتمع مسکونی خبر می دادند این بار دیگر نتوانستم رفتارهای زشت و زننده آتوسا را تحمل کنم و تصمیم به طلاق گرفتم البته او برای طلاق مشتاق تر از من بود چرا که احتمال می داد بعد از طلاق بتواند با جمشید ازدواج کند از آن روز به بعد رابطه عاطفی بین ما قطع شد و همسرم نیز به خانه پدرش رفت. ماه ها از این ماجرا گذشت و هرکدام از ما به طور جداگانه برای رسیدن به حق و حقوقمان دست به دامان قانون شده بودیم. تا این که یک شب وقتی در منزل مادرم مشغول صرف شام بودیم آتوسا به طور ناگهانی زنگ منزل را به صدا درآورد و ادعا کرد قصد دارد با تمکین از من به این زندگی مشترک ادامه بدهد من که از این رفتار او متعجب بودم احتمال می دادم نقشه ای فریبکارانه در سر داشته باشد ادعاهایش را باور نکردم که همین موضوع به مشاجره لفظی کشید و همسرم با توهین و فحاشی و ایجاد سروصدا، آبروریزی به راه انداخت به طوری که همه همسایگان مادرم از منازلشان بیرون آمدند و ...

با توجه به اهمیت موضوع و احتمال بروز آسیب های اجتماعی دیگر، رسیدگی کارشناسی و ریشه یابی این ماجرای تاسف بار با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ سیدرضا معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد) به مشاوران دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.

منبع: روزنامه خراسان

منبع: آفتاب

کلیدواژه: پیام عاشقانه خیانت زن خیانتکار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۰۷۴۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شوهرم را کشتم که خودم را نجات دهم | ضربه مرگبار کارد به قلب مرد جوان

به گزارش همشهری آنلاین، اردیبهشت سال گذشته زن جوانی به نام مریم هراسان از خانه‌اش خارج شد و در حالی که از قتل شوهرش خبر می‌داد از همسایه‌ها کمک خواست. دقایقی بعد مأموران پلیس پاکدشت در محل حاضر شدند و پس از بررسی‌های اولیه مشخص شد مرد ۴۲ ساله‌ای به نام کریم با ضربه کارد به قلبش جان باخته است.

همسر مقتول پس از حضور در پلیس آگاهی به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ۴ سال پیش با کریم ازدواج کردم اما از همان روزهای اول زندگی‌مان به اختلاف خوردیم و مدام با هم دعوا می‌کردیم تا اینکه خانواده‌های‌مان توصیه کردند بچه‌دار شویم تا اختلاف‌هایمان حل شود. ۲ سال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاق‌تر از قبل می‌شد و ما همیشه با هم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی من را به باد کتک می‌گرفت. کار درست و حسابی نداشت و ما همیشه با مشکلات اقتصادی روبه‌رو بودیم.

وی درباره روز حادثه نیز گفت: صبح خواب بودم که همسرم با کتک بیدارم کرد و از من خواست به‌سرعت برایش صبحانه آماده کنم. در حال درست کردن چای بودم که به دلیل مخارج نوزادمان با من دعوا کرد و گفت چرا بچه را از شیرخشک نمی‌گیری و چرا از پوشک استفاده می‌کنی؛ من پول خرید شیرخشک و پوشک ندارم.

متهم ادامه داد: بعد هم به من گفت باید گوشی تلفنم را به او بدهم تا آن را چک کند. وقتی من مخالفت کردم به جانم افتاد و کتکم زد. با دستانش گلویم را فشار داد به‌طوری که چشم‌هایم سیاهی رفت. در حالی که برای نجاتم تقلا می‌کردم دستم به چاقویی خورد و آن را برداشتم و ضربه‌ای به او زدم که روی زمین افتاد و غرق در خون شد.

در این میان پزشکی‌قانونی نیز در گزارشی علت مرگ را پارگی شریان‌های قلب و خونریزی شدید داخلی اعلام کرد. با تکمیل تحقیقات و اعتراف صریح متهم، صحنه جرم بازسازی شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت

در ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول از طرف خود و نوه خردسالشان درخواست قصاص کردند.

پدر کریم به قضات گفت: متهم برای تبرئه خودش دروغ گفته؛ پسرم هیچ‌گاه او را کتک نزده بود. ما نمی‌دانیم واقعا چه اتفاقی افتاده و عروسمان چگونه با بی‌رحمی پسرمان را به قتل رسانده است، اما هرگز حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص او را داریم.

پس از آن متهم به جایگاه رفت و به قضات گفت: روز حادثه با شوک ضربه‌های کریم از خواب پریدم. بعد هم سر موضوعی با من درگیر شد و گلویم را گرفت. داشتم خفه می‌شدم و از آنجا که همسرم مرد تنومندی بود، نمی‌توانستم خودم را از دستش نجات دهم و چشم‌هایم سیاهی ‌رفت.

دستم را روی زمین می‌کشیدم که به یکباره دستم به کارد میوه‌خوری خورد و آن را جلوی سینه‌اش گرفتم تا بترسد و رهایم کند اما چاقو ناخواسته وارد قلبش شد. آنقدر شوکه شده بودم که نمی‌دانستم چه کار کنم تا به خودم آمدم از همسایه‌ها کمک خواستم.

در ادامه قاضی از متهم پرسید شما چاقو را برای ترساندن همسرتان جلوی قفسه سینه‌اش گذاشتید یا برای دفاع از خودتان؟

متهم جواب داد: برای ترساندن همسرم. من چاقو را بین خودم و او قرار دادم تا گلویم را رها کند اما او قصد جانم را کرده بود.

با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

کد خبر 849554 منبع: ایران برچسب‌ها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایران

دیگر خبرها

  • عاشقانه «نیلگون» با مثلث فروتن، حجار و درخشانی می‌آید
  • برای نجات خودم شوهرم را کشتم
  • آمادگی پیام رسان بله برای ارائه خدمات به مسافران سرزمین وحی
  • شوهرم را کشتم که خودم را نجات دهم | ضربه مرگبار کارد به قلب مرد جوان
  • متهم به قتل: برای نجات خودم شوهـرم را کشتم
  • این زن شوهرش را با چاقو کشت
  • پاسخگویی به ۳۵۷ هزار تماس مشترکین آب و فاضلاب قم
  • اعترافات تکان‌دهنده؛ ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت
  • اندروید امن‌تر است یا iOS؟
  • تماشای یک منظومه عاشقانه و انسانی در تهران/ چرا کارگردان شدم؟